روده هاتو بگیر از خنده نترکی
چي رو نيگا مي کني؟ نمي بيني دلم گرفته
نظرات شما عزیزان:
مي روم در ايوان تا بپرسم از خود
زندگي يعني چه؟
مادرم سيني چاي در دست
گل لبخندي چيده هديه اش داد به من
خواهرم تکه ناني آورد، آمد آنجا
لب پاشويه نشست
پدرم دفتر شعري ?ورد، تکيه بر پشتي داد
شعر زيبايي خواند و مرا برد به آرامش زيباي يقين
با خودم گفتم
زندگي، راز بزرگيست که در ما جاريست
زندگي فاصله آمدن ورفتن ماست
رود دنيا جاريست
زندگي، آبتني کردن در اين رود است
زندگي، وزن نگاهي است که در خاطره ها مي ماند
شايد اين حسرت بيهوده که در دل داری
شعله گرمي اميد تو را خواهد کشت
زندگي درک همين اکنون است
زندگي شوق رسيدن به همان
فردايي است که نخواهد آمد
تو نه در ديروزي ونه در فردايي
ظرف امروز پر از بودن توست
شايد اين خنده که امروز دريغش کردي
آخرين فرصت همراهي با اميد است
زندگي، سبزترين آيه، در انديشه برگ
زندگي، خاطره دريايي يک قطره، در آرامش رود
زندگي، حس شکوفايي يک مزرعه در باور بذر
زندگي، باور درياست در انديشه ماهي، در تنگ
زندگي، ترجمه روشن خاک است در آيينه عشق
زندگي، فهم نفهميدن هاست
زندگي، پنجره اي باز به دنياي وجود
تا که اين پنجره باز است، جهاني با ماس
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازي اين پنجره را دريابيم
در نبنديم به نور، در نبنديم به آؤامش بر مهر نسيم
پرده از ساحت دل برگيريم
رو به اين پنجره، با شوق، سلامي بکنيم
زندگي، رسم پذيرايي از تقدير است
زندگي، خاطره ماندن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهايي ست
من دلم ميخواهد
قدر اين خاطره را دريابيم
اص حرفی ام نیس
آخی مگه بچه هام دلشون میگیره ؟؟؟؟
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |